دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.
دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.

اکو توریسم دیزباد

«دیزباد وطن ماست»- اکو توریسم دیزباد با نگاهی به فردا عنوان یادداشتی از هادی میرشاهی است که در تاریخ  شنبه9/9/1398 منتشر شد.

به گزارش دیزباد وطن ماست، در این یادداشت هادی میرشاهی سعی می کند تا با نشان دادن نمونه های موفق از اکوتوریسم، راهی را برای توسعه اکوتوریسم در دیزباد بگشاید. 

ابیانه ، ماسوله ، کندوان ، کنگ و دیزباد و شاید بسیاری از روستاهای ایران که هنوز به خوبی شناخته نشده اند، دارای ویژگیهای اصیل معماری ایرانی هستند که بیانگر الگوی زندگی مردم آن مناطق بوده است. این الگوها و مصادیق می توانند  مشکلات زیادی از زندگی امروزی را حل کند.

ابیانه ، ماسوله ، کنگ و دیزباد و سایر روستاهای کوهپایه ای می توانند جوابهای مناسبی به وضعیت تراکم در شهرهای آینده ما باشند ولی این الگوها و مفاهیم باید از دل مصادیق بیرون بیایند و برای زندگی امروز طراحی شوند ، شاید چنین اماکنی که برگرفته از معماری بومی و سنتی می باشند علاوه بر اینکه حال و هوای روستایی را به مخاطب منتقل می کنند الگویی برای ساخت و سازها بوده و راه حلّی برای بسیاری از مشکلات  شهرنشینی باشد.

دیزباد علاوه بر ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی ، محیطی قابل تعمق و دارای ویپزگیهای منحصر بفرد دیگری است که همانا بهره جستن از وضعیت طبیعی و انتخاب موقعیت سوق الجیشی ، تقسیم بندی ساختار بافت محیطی بصورت محله بندی و ایجاد همسایه محوری ، استفاده از شیب زمین برای خلق یک بافت پله کانی و منحصر بفرد تعریف شده است.

مجموعه ای غنی که نمی توان به راحتی قسمتی را انتخاب و بقیه رارها کردو حتی نمی توان کالبد ساخت و ساز را مورد توجه قرار داد و محیط پیرامون و بستر فرم پذیری روستا را مورد عنایت قرار نداد.

پس از شناخت کلیاتی از جمله ویژگیهای جغرافیایی ـ طبیعی و ویژگیهای اجتماعی ـ فرهنگی و همچنین شناخت کلیاتی از پتانسیلها و جاذبه های روستای دیزباد به بررسی کالبد روستا موردنظر می پردازیم.

این شناخت شامل بافت شناسی در مقیاس تک بنا و کلِ بافت ، شناخت هسته اولیه روستا ، مراحل توسعه و تکوین بافت ، گونه شناسی و سرانه کاربریها ، شناخت نحوه ترکیب کاربریها ، کیفیت بناها، مالکیت اراضی(رعیتی)، شبکه دسترسی درون بافت و بیرون بافت روستا ، ویژگیهای کمی و کیفی بناها ، تکنولوژی تولید و ساخت مصالح ساختمانی ، یاوری و فرهنگ تعاون و ... از جمله مسائلی است که تصویری صحیح تر برای تحقیق بررسی روستا می دهد .

آنچه در آینده خواهد آمد مبتنی بر مطالعات میدانی است که مطالعات میدانی در حوزه شناخت روستا انجام گرفته است. همچنین مطالعات میدانی در قالب مصاحبه و گفتگو با آگاهان و ریش سفیدان و پیشکسوتان دیزباد می باشد.

در مرحله بعدی مطالعات کتابخانه ای که معدود آثار در زمینه دیزباد می باشد اعداد و ارقام معمولاً از نشریات و روزنامه ها و آمار دوایر ذیربط می باشد که توسط مراجع رسمی و دولتی انتشار یافته است.

در بالا دست این مطالعات میتوان یک زون تفریحی ـ توریستی را تعریف کرد و با این سابقه تاریخی در مسیر جاده ابریشم واقع شده است و مهم تر اینکه از نظر آب وهوایی بی نظیر است.

1-دیزبادیک سرزمین دارای منابع آبی ,خوش آب وهوا ودارای ویژگی های منحصربفردازلحاظ طبیعی وانسانی است باتوّجه باینکه سایرمناطق همجوار خشک ونیمه خشک میباشد .

2-پوشش گیاهی که میبایست درحفظ آن کوشیدوشاهد نسل منقرضی ازتیره گیاهان کوهی ورودخانه ای مثل "کُمبول" دربیشه هایِ بید وسپیدار ویا "تیرکُمو "درسطح کوهستان نبود .

3-اگر دررودخانه هابندهای بتونی دوسه متری  احداث شودباکمبودآب وخشک سالی روبرو نخواهیم بود .حتّی میتوان درپشت سدهاماهی پرورش داد .

3-اکوتوریسم یاطبیعت گردی وکوه پیمایی بقلل مرتفع مثل قجقر .

4-صددرصد باسواد بودن مردم دیزباد که بخوب وبد تورسیت ها کاری ندا شته وبعبارتی فضول کارمردم رهگذرنیستند

5-رفتارومنش مردم دیزباد  زبانزد مردم منطقه می باشد .

6- آثار وابنیه تاریخی که درحفاطت آن تو جّهی نشده است .

7- پوشش درختان درمعابر وحوزه چشم اندازها مناظربدیعی را بوجود آورده است .

مردم شهرنشین مثل شهرستانهای مشهد ,نیشابور ,ملک آباددوست دارندازتردّد ودود وسائط نقلیّه,هیاهوی شهری ,گرمای بیحد وحصرتابستان فرارکرده وبه محیط امن وآرام طبیعت پناه ببرند.

دیزباد دارای طبیعتی زیبا ,صدای آب رودخانه ,وجود کوهها ی مرتفع ودرختان سربفلک کشیده ,صدای پرندگان  وبافت سنّتی ومطبّق از ویژگی های دیزباد  میباشد .

هرتازه واردی این پتانسل هارامشاهده نمود خود بخودجذب این بدایع شده وعلاقه مند میشوداسکان موقّتی برایش فراهم شود .ایجادزیرساختهاواعمال مدیّریت ازالزامات اولیّه میباشد 

میدانیم که امروز درآمدحاصل ازتوریسم دردنیای اقتصادحرف اوّل رامیزند .

روزی روزگاری نفت حرف اوّل را میزدباجانشین نمودن انرژی های دیگرازجمله انرژی خورشید جایش رابه صنعت اتومبیل واگذارنمود .امروزصنعت توریسم باهرصنعتی رقابت کرده وجلوداری میکند .

درحال حاضروقتی برنامه یکساله واردین بدیزبادرا ازجمله کوهنوردها را مورد بررسی قراردهیم چون مدیریّت نشده هیچگونه توجیه اقتصادی نداشته بلکه زیانهای زیست محیطی رابهراه داشته است .


جذب توریست های دلاری که شب دردیزباد اسکان بگیرندهدف اصلی برنامه توریسم بوده که بایستی مقدّمات و زیرساختهای لازم فراهم شود . 

                                              


بیوتات و ابزارآلات رایج و کاربرد هر کدام در دیزباد قدیم

«دیزباد وطن ماست»- بیوتات و ابزارآلات رایج و کاربرد هر کدام  در دیزباد قدیم  عنوان مطلبی که در بخش اول آن پیشتر در دیزباد وطن ماست منتشر شد.

به گزارش دیزباد وطن ماست، هادی میرشاهی در تاریخ شنبه 18 /8/1398 در بخش دوم این متن را با هم از نظر می گذرانیم.


-دستشویی که بنام مُستراح واصطلاح قدیمی "چامُکُ " ویا "چاه موال" وخیلی قدیمی تر "زُلوری" میگفتند که درکنارِطویله ساخته می شدوانباریِ فاضلاب هم بصورت روبازودرگوشه طویله قرارداشت . .درآن روزگار کوچه ها مرتبأ جارو میشد ، ضمن نظافتِ کوچه ها ،خاکروبهِ حاصله به انبار فاضلاب ها منتقل میشد تا ضمن قوام گرفتنِ فاضلاب، قابل انتقال به مزارع وباعات باشد. فرنگی ها مستراح را(Toilette) توالت  می گویند .

ـ دستگاه فرت بافی (تهیه پارچه های دستی که توسّط خانم خانه در  ایاّم بیکاری انجام می شده است)

پارچه بافی دردیزباددارای یک مراحل اولیّه بود

ـ دِگلُه(Deglo) - یکنوع دستگاه ریسندگی بوده و توسط مردِ خانه  در شبهای زمستان درمنزل وایّام روز  در محلی که گرمای خورشید ارزشی داشته و جلو منازلی که آفتاب رو وپشت به باد بودند مورد استفاده قرار می گرفته است.

-چرخِ ریسندگی -یکنوع دستگاه دوّاروبزرگ که توسّط خانم خانه نخ تهیّه می شد .

ـ نَخری (Nkhari)-نخ های تولید شده توسطِ چرخ ودگلهُ  را آهار می دادند.(جوشاندن نخ در آبی که گندم و یا نخود در آن ریخته شده تا بپزد و نخ را آهار دهد.)

ـ فرَت(Frat) دواندن - موقعی صورت می گرفت که نخ ها را در طول مثلاً ده مترویابیشتربطور موازی ومتقاطع کنار هم قرار می دادند که این نخ در فرت بافی جزو تار بحساب می آمد . این کار دریک راهروی هموار وطولانی رویِ بدنهِ دیوار صورت میگرفت .

ـ دستگاه فرت بافی:   نخی که در فرت بافی که روی کارگاهِ فرت (کَرگاه) تثبیت شده بود جزو "تار" بحساب می آمد و نخ دیگر که درلابلای تار با مَکُوومَشُره حرکت میکرد " پود"آنرا تشکیل می دادو وباین ترتیب پارچه بافته می شد.

دُسداس(Dosdas) –دوسنگ ِگردتقربأ بقطر70سانتی متر روی هم قرارمیگرفتند بطوریکه ی بدنه داخلی هر دو مضرّس وباچوبی  دروسط  که محوریّت  دوسنگ را عهده دار بود0 سنگ زیرین دسداس باچوب محور ثابت وسنگ رویی متحرّک   بود. درسنگ رویی یک چوب دیگر بصورت فیکس جاسازی شده بود که باگرفتن آن ، چرخش ِسنگ رویی را فراهم می ساخت.

دراطراف چوب وسطِ سنگِ بالایی، غلاّت نیم پخته شده ویانمک را ریخته وبا چرخاندن سنگ بالایی موجب بلغورشدن اقلام مورد نظر گردیده وازکناره ها به بیرون ریخته می شد . این عملیّات کارسنگِ آسیارا راکرده بااین تفاوت که سنگِ آسیا باآب وبادویابرق می چرخیدوصرفأ آرد تولیدمی شد ولی دردسداس سنگ رویی بادست چرخانده می شدومحصولِ حاصله بلغور بودوبروایتی گاهی بصورت آرد در می آمد.

  (درفرهنگ معین برغول هم آمده یعنی هرچیزدرهم شکسته ودرهم کوفته راگویند) .

-هزارپِشه- (Hezar pesha): صندوقچه هایی که معمولأ روی بدنه آن منبّت کاری وزیورآلات وعتیقه جات در آن نگهداری می شد 

-نِدُ(Nedo) - اصطلاحی بودکه به صندوق نان اطلاق میشد.

ـ نردبان چوبی -  طبقات را بهم مرتبط می کرد.

بیوتات و ابزارآلات رایج و کاربرد هرکدام در دیزباد قدیم

«دیزباد وطن ماست»- بیوتات و ابزارآلات رایج و کاربرد هرکدام در دیزباد قدیم عنوان مطلبی است که توسط هادی میرشاهی در چند قسمت نوشته شده و در دیزباد وطن ماست منتشر می شود.

به گزارش دیزباد وطن ماست، هادی میرشاهی در روز شنبه 11 /8/1398 بخش اول از دو بخش این متن را در باب ابزارهای رایج در دیزباد کهن منتشر کرد.


ـ کُلی (Koli) که روشنائی و گرما و سوخت مردم قدیم را فراهم می‌نمود. صندوقچه‌ای شبیه کرسی که از دریچه‌های تعبیه شده در بالای آن، نور و دودو حرارت را به خارج منتقل می‌کرد. اکنون در دیزباد آثاری از آن مشاهده نمی‌شود

ـ کُندُو (Condu)- به‌صورت استوانه‌ای با گِل ساخته می‌شد به‌طوری‌که سروته ِآن تنگ‌تر و معمولأ در کنار انباری قرار می‌گرفت و در آن غلاّت و حبوبات را نگهداری می‌کردند.

 - پرخَو (prkhav) - به‌صورت مکعب یا مکعب مستطیل در دِل دیوار ِاتاق‌ها جاسازی می‌شد و کاربردش مثلِ کندو، نگهداری گندم و سایر غلات و حبوبات بود که در پایین این مخازن دریچه‌ای برای خروج محصول وجود داشت که با کشیدن برونهِ آن (برونه مثل توپ فوتبال گِرد و نوع پارچه‌ای بود) غلاّت به شدت تخلیه می‌شد.

ـ رَف (Raf)- طاقچه‌ای با پهنای بسیار کم در بلندایِ دیوار اتاق نشیمن که دسترسی بچه‌ها به آن غیرممکن بود. وسائل زینتی مثل بشقاب‌ها و آنتیک جات را روی آن می‌چیدند که زینت‌بخش اتاق باشد.

- طاق (Tagh)- در داخل اتاق نشیمن جاسازی و وسائل روشنایی و احیاناً ظروف غذاخوری روی آن چیدمان می‌گردید 

- طاقچه (Tagh cha) - در کنار راهروها قرار داشته، فانوس، چراغ‌موشی و (وسائل باغبانی کوچک) روی گذاشته می‌شد.

- خَنته (khanta) - معمولأ در زیرِ اتاق نشیمن قرار داشت و به‌صورت انبارِ کالا مورداستفاده قرار می‌گرفت.

راه ِورود به خنته از در دُرتُنبَه صورت می‌گرفت که در کف اتاق نشیمن قرار داشت و معمولأ این درب از چوب ساخته می‌شد.

- کلیدُ (Klido)- در ادوار گذشته که درب منازل چوبی بود، کلید بازو بست در، در قطع بزرگ و جوبی بود و زبانه آن در موقع بستن ِدرب، در پشت در قرارمی گرفت.

زو لفی و زنجیر نوعِ دیگر بازو بست درب‌های چوبی بود. کم‌کم درب‌ها و قفل و کلیدها فلزی شد.

ـ تنور نان‌پزی - که در کنار خانه‌ها مشرف به کوچه ساخته می‌شد تا خانواده برای پختن نان دچار مشکل مکانی نشوند. این تنورها شبیه به کَندو ولی با دهانه‌گشادتر در کنار دیوار اتاقکی جاسازی می‌گردید. 

در داخل تنور، هیزم و بوته‌های خشک را می‌سوزاندند تا وقتی‌که بدنه داخلی تنور، پذیرش چسبندگی خمیر را داشته باشد.

نان به صورت‌های گرد و نازک و لواشی پخته می‌شد.

 اگر نان را به‌صورت کلفت و گرد می‌پختند با خمیرمایه، آن را تافتون و بدون خمیرمایه، فطیر می‌گفتند.

ـ طویله‌ها - معمولاً در زیر منازل مسکونی قرار داشت که رفت‌وآمد صاحبان احشام ساده‌تر صورت پذیرد و ازطرفی سرپرستی و نگهداریِ احشامِ مستقیماً زیر نظر اعضای خانواده باشد و در زمستان اتاق بالای طویله‌ها به نسبت گرم‌تر بود.

ـ کادُنها- برای نگهداری علوفه خشک استفاده می شد ( برگ درختان ، کاه، بیده وخار و سایرگیاهان کوهی برای احشام )   

- کُز (koz)- در گوشه طویله‌ها اتاقکی بسیار کوچک وجود داشت که برای نگهداری برّه و بزغاله استفاده می‌شد.

- خنپِشُه(Khan pesho) - اتاقی کوچک در پشت اتاق نشیمن و مشرف به آن ساخته می‌شد. بیشتر جای رختخواب‌ها بود

سُرسُرا(Sorsora) - دریچه‌ای به پشت‌بام که نور از سقف به داخل ساختمان می‌تابید.



ضرب المثل های دیزبادی از نگاه هادی میرشاهی (3)

شنبه 30/6/1398  -  هادی میرشاهی در این نوشتار به ضرب المثل های دیزبادی می پردازد و آنها را با فنوتیک و نشان های فارسی و ترجمه به زیبایی بیان می کند. 

ـ هر سر بَلَه یی (sr balaie) یک شَوَنِکی (sh0 vaneki) دَرَه (سر بله یی= سربالایی، شُوَنِکی = سرازیری).

ـ آو رَ گیلُگ (gilog) منن (Mnn) ته ماهی بگیرن (گیلُگ = گِل آلو).

ـ او نِندَنهendana) n  یک من آرد چَنتَه فطیر مرهَ (نندنه= نمی‌داند، چنته = چقدر، فطیر = نان تافتون).

 / او عواقب این اقدامِ خطرناک را نمی‌داند.

ـ مو مُگُم(mogom) نرَه تو مگی (mgi)  ُدُش (بدوش).

ـ ترس، برارِ (borar) مرگه.



ـ زُر (zor ra) رَ پای درَخ (drakh) مِرزن (درَخ= درخت) 

/ اینجا زورگویی و گردن‌کلفتی جایی ندارد و زور را بکود تشبیه کرده‌اند.

ـ موش به سُلاخ (solakh)نمِره جَرُو (jarov ra)به دومبش بستند(جَرُو = جارو).

ـ گُزُ سُردُز (gozo sordoz) / سرهم‌بندی چیزی، مثلاً بسته‌بندی کادو که درست انجام نشود.

ـ چُپّو (choppo) اگر خواسته بشه از تکّه (takka) (بز نر) شیر مدوشه(چپّو= چوپان)

ـ شتور در خواب بیند پُومبَه دَنَه (pumbo dana) گهی لُف لُف خورد گَه دَنَه دَنَه(پومبَه = پنبه، شتور= شتُر)

ـ خَرِ ما از کُر گی (corrgi) دُم نِداش (کُرّ گی = خرِ نوزاد)

ـ وقتِ گُش (gosh) نِبُشه  چغندر سَلارَه (salara) (گُش = گوشت، نِبو = نبود، سَلارَ = سالار).

ـ مِهمُ (mehmo) هَدیهِ خدایَه (مِهمُ = مهمان).

ـ مِهمُ رُزیِ(rozi) خوادشَ میَرَه0 (رُزی = خوردوخوراکش، خوادش = خودش).

ـ با دُستُون(doston) مروّت با دشمنان مدارا (دُستُون= دوستان)  

ـ زن بُلایَه اما هیچ خَنَه بِه بُلا نِبَشه.

ـ مرد به لُباس، خَنَه به پُلاس.

ـ آوِ رُفتَه، ب جُو اَر نِمگردَ(ar nemgrda) (جُو = جوی، نِمگردَه = نمی‌گردد).

ـ اَدَمِ مار دگزیَه (گزیدن مار) از رُسمُن اَلَه (بین سیاه‌وسفید) مترسَ

- یارِخوب رَ  روزِبد باید شناختت.- سُوَرَه (sovara) بفیکر  پیَدَ (piada) نیه، سیرُم در غم گُسنه

(بفیکر = بفکر، سُوَرَه= کسی سوار بر چهارپا باشد، پیَدَ= پیاده)

ـ برُی (broy) گورگ  گُسفَن (gosfand) مُبری    همراه چُپّو(choppo)   هی هی منی (شریک دزد و رفیق قافله، گُسفَن = گوسفد).

 /مواردی در جامعه وجود دارند که اکثر آنها شناخته شده هستند که با الفّاظی و خوب صحبت‌کردن می‌خواهند شنونده را گول بزنند ولی کاری از پیش نمی‌برند.

ـ لقمه رَ جُورِ وردَر (jore Vardar) کی دگُلود گیر نِکنه

 (دگُلود = در گلویت، جورِ= طوری)

- علف بایستی به دهن بُزی شیرین بیاد

- سیلیِ نقد به از حلوای نسیَه

آدم خفته رامتَنی بِدارش کنی ولی کسِ رَ که خوادشه اَرخواوزیَه(arkhav zia) نِنتَنی بِدارش کنی.

مال ازبهرِ آسایش عُمرَ   نه عمرازبهرِگیرداوریِ مال .

کس نِخَرَ پُشتِ تُ    جز نَخُونِ اَنگُشتِ تُ .

- آسوده کسیَه که خرنِدَرَ،   ازکاه وجَوَش خَبَر نِدَ رَ

- یک سوزن بخودت بزن ، یگ جُوَل دُز به دگَرا .

- نهال راتا تراست راست بایدکرد، چُو خوشک چومبر نِمرَ .

- هَمَیِ  تخمورغارَ دیَک زنبیل مَگزَر .

- بلبل هفتَ بچّه میَ رَ  یَکِش بول بول بدر مرَه  .  

ـ به روبا    گُفتن  کُه شاهدت ؟   گوف دُومبُم  .

شتور کی کُلُیَه (coloia) زخمش هم کُلُیَه

ـ اَدَم سِر، اَدم گُشنَه رَ (gosh na ra)    دِوَنَه (devana) 

مدَنهَ (می‌داند) (دِوَ نَه = دیوانه) 

ـ دِوالِ از دِوال  مُ کوتاه‌تر نِدیی (دِوال =دیوار، نِدیی = ندیدی) 

ـ فلانی دِگَه حناش رنگی نِدَرَه، هرچه چاخّان کنه، مُردوم اورَ شنَختَن به بول، بول زُبَنیش گول نمُخرن .        هادی میرشاهی


ضرب المثل های دیزبادی از نگاه هادی میرشاهی (1)

«دیزباد وطن ماست»- هادی میرشاهی در نوشته خود به ضرب المثل های دیزبادی پرداخته است. این نوشته در سه بخش تنظیم شده و متعاقبا در پست های بعدی به آن پرداخته می شود.

ـ حق به حق‌دار مرسَه (مرسَه = می‌رسد).

از نُفریِ سگ، نو کُلُج نِمرَه (نُفری= نفرین ، نُ = نان ، کُلُج = نانی که از بدنه تنور به داخل آتشِ تنور بیفتد و شکل معمولی و هندسی‌اش را از دست بدهد.



ـ از اَتیش، خَکیستَر به عمل اَمیَه (اَتیش= آتش، خَکیستَر= خاکستر)- والدین کارایی خوبی داشتند ولی فرزندشان کارایی لازم را ندارد. 

ـ هر اَنبُنی َنبُه بَندیِ مَیَه (اَنبُن = انبان، مَیَه = می‌خواهد).

ـ سری که درد نِمنَه دُستمال مبَند (نمنه= نمی‌کند).

ـ چراغش با هِشکِ تا صاحب نِمُسُزَه (هِشکِ = هیچ‌کس، صحف = صبح، نِمُسُزَه = نمی‌سوزد).

ـ مگر اینجِه خَنَه‌ی خَلَتَه (خَنَه = خانه، اینجِه = اینجا، خَلَتَه = خاله‌ات).

ـ کج بنشی و راس ارگُو (بنشی = بنشین، راس = راست، ارگُو = بگو).

ـ تا نِبَشَه چیزکی مُردوم نِمگَن چیزها.

ـ چراغی که دخَنَه روایه دمسجید حَرُمَه (خَنَه = خانه، مسجید = مسجد، روایَه = لازم است، حرُمَه = حرام است).

ـ تَه کُلُه اُو نِرِزَه خُردو پاش نِمِخِزَ(کُلُه= بزرگ‌تر، اُو= آب، خُردو = خردسال، نِمخِزَ = نمی‌لغزد).

ـ هندُوَنَه وَ زِر بغلُش مَتِن (هَندُوَنه = هندوانه، زِر= زیر، بغل = زیر شانه، متِن = ندهید).

ـ آشِ کشکِ خَلَتَه بُخری پاتَه نِخُری پاتَه (خَلَته = خاله‌ات، بُخری = بخوری، پاته: به‌حسابت می‌آید).

ـ با یَک تیر دو نُشُن مزنی (نُشُن = نشانه، مزنی = می‌زنی).

ـ هم شَریک دوزدَه و هم رفیق قَفیلَه (قفیلَه = قافله =کاروان) - ظاهرأ با دوستتان برعلیه دشمن مشترکتان هم‌صدا و هم‌پیمان هستید.

  ولی وقتی بی‌خبر و سرزده به منزل دوستتان می‌روی مشاهده می‌کنی، دشمن مشرکتان آنجا به‌صورت مهمان و یاور نشسته است. ضرب المثلی است معروف که می‌گویند: قسَم حَضرتِ عباس را باور کنم یا دُم خُرُس رَ (خُرُس = خروس).

ـ دِوال موش دَرَه    موش گُش  دَرَه( دِوال = دیوار، گُش = گوش).

ـ گر خواهی نشوی رسوا    همرنگ جماعت باش.

ـ کَسَیِه از آش داغتَرَه (کَسَه = کاسه).

ـ ما گورگ بارُن دیه یِم (گورگ = گرگ، دیَه یِم = دیده‌ایم).

ـ فُردا معلومد مرَه (مَعلومد مرَه = آگاهی پیدا می‌کنی، حقیقت برایت آشکار می‌شود).

ـ بدَر مگن تا دِوال بُشنُوَ (دِوال= دیوار، بُشنُوَ = بشنود).

ـ اَروش کی مخندِن پوررو مرَه (اّ روش = صورتش، مَخندِن = نخندید، پوررو = گستاخ ، مره= می‌شود).

ـ سنگ بزرگ علامتَ نِزییَنه (نِزییَنَه = نزدنَ).

ـ شُتور دیَ یی   نِدیَ یی (شُتور = شتر، د یَ یی، نِه دیَ یی= دیدی ندیدی) اشارت با این است: این جریان را فراموش کن و محرمانه باقی بماند.

ـ هر که فیل مَیَه  جور هندوستون مکشَه .

ـ عاقِلُه فی الاشاره (اشاره ای به عاقل، همه چیز را درک مکند)

ـ گَر گُدا کاهل بُود    تقصیر صَحب خَنه چیَه (صحَب = صاحب، خَنه = خانه).

ـ راه برو بی‌راه مَرو هر چَن که راه پیچون بود        جَو مخر گُندُم بخر هرچند که جَو ارزُن بود.

ـ عشق پیری گر بُجُنبَد سر   به رسوایی زند.

ـ هر چیزی سر جای خوادش خوبه (خوادش= خودش).

ـ دِوَنه کی به دِوَنه مرسَه خاشش میَه( دِوَنه = دیوانه، خاشش میه = خوشش میاد).

ـ کارِ هر بوز نِیهَ خرمن کُفتن   گاو نر مَیَه و مرد کُهَن ( بوز = بز، خرمن کُفتن = کوبیدن خرمن گندم).

ـ گورگ کی سگ رَ  مُبینَه   حساب کارِ خوادشَه منَه  (گورگ= گرگ، مُبینَه= می‌بیند، منهَ = می‌کند).

ـ چاه‌کن همیشه ته چاهَ است (چاه‌کن = مقنی چاه را گویند)- اشارتی به افراد مخرّب است که ظاهری فریبنده دارند ولی از پشت خنجر می‌زنند. ضرب‌المثل دیگر اینکه: یک‌بار جستی ملخک، دو بار جستی ملخک، بار سوم در دستی ملخک. خوشبختانه این افراد به بار سوّم نرسیده شخصیّتشان آشکار می‌شود و درنهایت خودشان از همه بیشتر ضرر می‌کنند چون تهِ چاه برایِ زندگی، محیط مناسبی نیست و ازطرفی موردِ تنفّر مردم می‌باشند.

- سیاهی برای ذغال مُ منه (مُ مَنَه = می‌ماند) - افراد مخرّب کم‌کم دستشان رومی شود و تا آخر عمرشان شرمسار می‌مانند.

ـ توفِ هر که   ددهَن خوادش شیرینَه (توف = آب دهان، خوادش = خودش).

ـ همَه  رَ  برق مگیرَه  م ُرَ   چُراغ موشی(مُ = من).