دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.
دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.

دیزبادی با مانتو شلوار


 سایت تخصصی میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری در گزارشی دیزباد را اینگونه معرفی نموده است.

موقعیت و تاریخچه
روستای دیزباد علیا از توابع بخش زبرخان شهرستان نیشابور، با مختصات جغرافیایی 59 درجه و 17 دقیقه طول شرقی و 36 درجه و 6 دقیقه عرض شمالی، در 70 کیلومتری جنوب شرقی نیشابور و 90 کیلومتری مشهد قرار گرفته است. این روستا حدود یک قرن قدمت دارد.این روستای ییلاقی در دامنه کوه استقرار یافته و از سطح دریا 1970 متر ارتفاع دارد. آب و هوای آن در زمستان‌ها سرد و در تابستان‌ها معتدل است.مردم روستای دیزباد علیا به زبان فارسی با لهجه نیشابوری سخن می‌گویند. آنان مسلمان و پیرو مذهب اسماعیلیه و شیعه جعفری هستند.

ادامه مطلب ...

وبلاگ کافه شبهای دیزباد

 
 
 
حسین رحمانی اخیرا وبلاگ زیبایی به نام "کافه شبهای دیزباد "راه اند ازی نموده اند که به  عقیده من قابلیت ترقی در آن وجود دارد. چراکه وی شخصی پرتلاش بوده و با توجه به زمان کوتاه کارهای زیادی را انجام داده است.  
وبلاگ دیزباد وطن ماست از ایشان به خاطر همت والایشان سپاسگزاری می کند.
Kafeie Shabhaie Dizbad

ndcfhn یا Dizbad

«دیزباد وطن ماست»- اگر در اینترنت به اشتباه نام دیزباد را زمانی که کیبرد انگلیسی است تایپ کنید نوشته می شود: «ndcfhn».

در این نوشتار قصد داریم که برخی از واژه هایی که اشتباه نوشته شوند بنویسیم.

DIZBAD را اگر با کیبرد فارسی بزنید می شود: «یهظذشی»

دیزباد بالا را اگر با کیبرد انگلیسی بزنید می شود: «NDCFHN FHGH»

اگر دیزباد علیا را با کیبرد انگلیسی بزنید می شود: «NDCFHN UGDH»

اگر دیزباد وطن ماست را به انگلیسی اشتباه بزنید می شود: «NDCFHN ,XK LHSJ»

شاید برخی دیزباد نیشابور را سرچ کنند و اشتباه انگلیسی بزنند. در این صورت می شود: «NDCFHN KDAHF,V»

به ترتیب واژه های دیزباد بالا، دیزباد علیا، دیزباد نیشابور را به انگلیسی اشتباه بزنید می شود: «یهظذشی ذشمش»، «یهظذشی خمغش»، «یهظذشی دثغساشذخعق»

امیدوارم به این ترتیب افرادی که به دنبال SHDJ NDCFHN سایت دیزباد می گردند بتوانند آن را پیدا کنند.

مناجات شروع کار دیزباد وطن ماست

خداوندا تو سلطان کریمی 

تو بسم الله الرحمن الرحیمی


به بخشا بر من زار و مقصّر

غفورا راحما یارب به آخر


غلط کردم ز دفتر نامه ی خویش

سیه کردم ز غفلت جامه ی خویش


من اندر غرقه ی بحر گناهم

تو دانی چاره ی بخت سیاهم


به آه و ناله و زاری و حسرت

ز غفلت مانده دور از راه دولت


من بی دولت و بدبخت و محروم 

نکردم خدمتی در خورد مخدوم


کنون از راه مخدومی و حرمان 

پشیمانم پشیمانم پشیمان


ز تقصیرات خود شرمنده ام من 

ز خجلت سر فرو افکنده ام من


به تقصیر ار چه ره بی حد سپردم 

ولیکن از درت هرگز نگردم


کنون از راه تو من راه دیگر 

ندارم جز درت درگاه دیگر


مرا مفکن ز لطفت از بر خویش 

سگ خود را مران دور از در خویش


همیشه حاصل از تو مایة من 

منم چون طفل و لطفت دایة من


چو هستم در رهت یک طفل معصوم

ز شیر لطف خود مگذار محروم


مرا پرسند و گویند این و آن کن 

نمی دانم تو خود به دان و آن کن


اگر رحمی کنی بر من رحیمی

اگر بخشی گناه من کریمی


بیابان است و من گم کرده ام ره 

ره پر خوف و من بی یار و همره


حریفم شخص دیو چند مردم 

شبم تاریک و منزل دور و من گم


من گم گشته تنها مانده حیران 

سر من زین تفکّر گشته گردان


چه باشد گر قبولت افتد ای پاک 

بد و نیک منِ یک ذرة خاک


اگر بد خاستم یا بد نشستم

قبولم کن مکن رد هر چه هستم


بدست من نباشد هیچ تدبیر 

به لطف خود خدایا دست من گیر


ز هر کم کمترم گر بی تو باشم 

ز گردون برترم گر با تو باشم


الهی نیست باد این جان پر هیچ 

اگر خواهد به غیر از تو دگر هیچ


دم آخر که از تن بگلسد جان 

کنی جان مرا پیوند جانان


به حقّ آنکه وصفت بی قیاس است 

ظهورت هر زمان در هر لباس است


به حق آنکه ستّاری و غفّار 

به تقصیرات من با من مکن کار


مرا در سایة لطفت امان ده

امان از فتنة آخر زمان ده


من اوّل در عدم نابود بودم 

در آن نابودگی آسوده بودم


غبار نیستی از من ز دودی 

در هستی برویم بر گشودی


به کردی هفت آبا ناظر من 

نگهبان چار مادر ناظر من


همی بردندم از آغوش تا دوش 

رسانیدند مرا از هوش تا گوش


شده زیشان میسّر ناز و نوشم 

مقدّر هم ازیشان خورد و پوشم


تنم دادی و عقل و جان و ادراک 

دلم دادی و هوش ای قادر پاک


پس آنگه کردی از اهل سجودم 

ز جود خود رساندی با وجودم


ز نور رحمت خود کرده غرقم

نهادی تاج کرّمنا به فرقم


مزیّن شد ز نورت حسبت من

چو کردی راست با خود نسبت من


چو این بودِ من از بودِ تو بودست 

که بی تو بودِ تو بودِ من نبودست


کنون زینسان به اتمامم رساندی

بهر جایم فرو ضایع نماندی


روا نبود کنون ای پادشاهم

که مانی بعد از این در نیم راهم


سوی خود راهبر شو رهبری کن

ز لطفت مبتدی را منتهی کن


به فضل خویشتن ای بی نهایت 

رسان کار من مسکین به غایت


منم یک قطره ، تو دریای عامی 

ز لطف خود ممال کارم به خامی


الهی پخته گردان کار خامم 

تمامم کن اگر چه ناتمامم


من بی حاصل و بی نام و بی ننگ

بشوخی عذرها گفتم ولی لنگ


الهی در پذیر این عذر لنگم 

به فضل خویشتن مفکن ز چنگم


به آخر جان سیّدنا خداوند

به خاک پای مردانت بپیوند


که سیّدنا تو را خواند به حاجات

روا کن حاجتم با این مناجات


به تسبیح و دعای حلقه ی دین

اجابت کن مناجاتم که آمین