دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.
دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.

مراسم حنابندان در دیزباد

«دیزباد وطن ماست»- در ادامه متن هادی میرشاهی در باب سنت ازدواج در دیزباد که توسط ریم علی فطوم ویرایش شده است به این مراسم زیبا و به یاد ماندنی می پردازیم. 

در مراسم حنابندان جمعی می‌خوانند: حنا، حنا می‌بندیم. به دست‌وپا می‌بندیم. اگر حناش کم آید. با آب طلا می‌بندیم. زنان و عروس خانم برای پایتختیِ عروس مجلس را ترک می‌کنند.

جالب است که عروس خانم در روزهای اخیر خانه‌نشین و در اجتماع ظاهرنشده است.

 شب پایتختیِ داماد، عروس خانم همراه ساقدوشان روی بام‌های بالا که دور از چشم مردم باشد مراسم پاتختی داماد را تماشا می‌کند.

پایتختِ عروس در منزل و یا حیاطی دور از چشم‌انداز آقایان شروع می‌شود که رقص و آواز خانم‌ها تا مقارن صبح بدون حضور نوازندگان انجام می‌شود.

داماد همراه تعدادی از دوستان جوان خود صبح زود به حمّام رفته و پس از استحمام واقعی و صفای سر و صورت هدایایی به حمّامی می‌دهد.

داماد برای صرف صبحانه به اتفاق هیئت همراه به خانه یکی از اقوام می‌رود و منتظر مردم و نوازندگان می‌ماند. حدود ساعت ده، مردم و نوازندگان با یکدست لباس که در داخل مجمع های گذاشته اند و یک نفر آن را روی سر حمل می‌کند می‌آیند تا داماد را به ظاهر از حمّام درآورند.

لباس داماد عوض شده و باکت و شلوار و پیراهن جدید به همراه مردم و نوازندگان راهی سالن عمومی ده می‌شوند. در طی راه جوانان برقص و پایکوبی می‌پردازند.

داماد و هیئت همراه چند دقیقه در صدر مجلس می‌نشینند و سپس سالن عمومی را ترک و در اتاقی برای صرف نهار اسکان می‌گیرند.



همین مراسمِ از حمام درآوردن، برای عروس خانم تکرار می شود و از منزل یکی از اقوام صورت می‌گیرد. در هر دو مراسم در بین راه رباعی گفته می‌شود. رباعی را معمولا کسی که صدای خوبی دارد با این مضمون: بارِها گفت محمّد که علی جان من است هم به جان علی و جان محمّد صلوات (حاضرین صلوات می‌فرستند) تنت گر بیفتد میان بلا مترس و ملرز به سر مردانهِ حیدر سه مرتبه بلند و جلی و خراسانی بگو یا علی یا علی یا علی (مردم با صدای بلند همراهی می‌کنند) علی و آل علی را زجان دل صلوات (مردم جمعی صلوات می‌فرستند)

برای ارتباط دادن این کلمات به جشن، مردم یکباره می گویند: های های های شاباش.

در 24 ساعت مراسم ِعروسی، داماد را " قِبلهِ عالم " می‌گویند. از همان قبله عالم‌هایی که بر تخت پادشاهی می‌نشیند و اختیار هیچ‌گونه تصمیمی را ندارد و اختیارش دست کسان دیگر است. این اسم بی‌خاصیت و عاریتی بوده که تا 24 ساعت بایستی یدک بکشد و صرفاً یک مقام تشریفاتی است. فقط کافی است مردم او را بزرگ خطاب کنند. ولی خودش می‌داند که هیچ‌کاره است فقط بایستی در چهارچوب سیاست‌های خانوادگی که قبلاً طرح شده حرکت کند.  

         کم‌کم پاتختی مقارن عصر آغاز می‌شد. آقای مرشد باشی (دستوردهنده) به خانِ باشی (دستور گیرنده) می‌گفت: برو پدر و برادران عروس خانم و آقا داماد را دست‌بسته به حضور قبله عالم بیاور! 

خان باشی می‌گفت: چشم قربان! لحظه‌ای بعد افراد یادشده با مقداری کالای ریز و درشت مثل قالی، لوازم منزل، گوسفند شرفیاب می‌شدند بقیّه فامیل یکی، یکی احضار می‌شدند ولی سایر مدعوین، جُرم (تولُشی یا پولی به حسب نرخ ارزاق آن روز) خود را به‌ صورت نقدی یا جنسی پرداخت می‌کردند. مدعوین که به شام شب قبل دعوت می‌شدند بدون دعوت بعدی، در نهار روز بعد و شام شب دوّم پذیرایی می‌شدند. معمولا شام شب قبل آبگوشت، نهار روز بعد حلیم و شام شب بعد برنج (پُلُو) با گوشت بود.

  شام را در سالن عمومی که معمولا مسجد ده بالا و جماعتخانه‌های ده بالا و ده پایین بود صرف می‌شد. بعد از شام شبِ اوّل پاتختی شروع می‌شد.

  در سال‌های قدیم عروسی‌ها در زمستان برگزار می‌شد که برف خیلی زیاد و اکثراً کوچه‌ها پربرف و یخ‌بندان بود ولی شرکت در عروسی بر هر مشکلی ارجح بود . سرما و برف برای مشتاقان به عروسی، محلّی از اعراب نداشت.