دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.
دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.

سنت های نوروز در روستای دیزباد نیشابور

«دیزباد وطن ماست»- چندساعت مانده به حلولِ سالِ نو، مردم در عبادتگاه ها جمع می شدند. اکثرأ  ملبّس به لباس نو حتی بصورتِ نَه نَه دوزی بود. خُدّام حاضرین را  با چای و نقل و نانِ کاکِ محلّی  پذیرایی می کردند. ( نان کاک را بدین ترتیب می ساختند که آرد و شیر و زرچوبه را بصورت خمیر در می آوردند و مثل نان معمولی درتنور می پختند.)

 دعای اوّل سال خوانده می شد و همه منتظرصدای ساعت پاندول دار ِرادیو بودند  تا سال جدید را خبر دهد. همه برای تحویل سال جدید لحظه شماری می کردند پس ازتحویل، تبریکات عید آغاز می گردید. 



عیدگردی 

مردم  پس از  تحویل سال به خانه های بزرگان فامیل می رفتند(پدر بزرگ ها، مادربزگ ها) عیدی که به جوانان می دادند به صورت نقدی و یا بیشتر گردو بود. جوانان برای  گرد و بازی به پشتِ بام می رفتند  و بزرگترها بیشتربه دید و بازدید حضوری و گفتگو های مشترک درداخلِ منزل مشغول می شدند.

  شام ِشب اوّل عید درخانواده های فقیر و غنی غذا پُلُو بود. "زنی با فخر و مباهات میگفته: ای دَ دَ شب عیدهم پُلُوُو، شب چِله هم پُلُو  اَدم پرچیه مرَ

 چِلّه بمعنی شب یلدا-   پرچیه به معنی دلزدگی از اِفراطِ مصرفِ غذایی خاص- مرَه به معنیِ ِ می شود" 

غذاهای معمول عید دیدنیِ های قدیم عبارت بود از شیرِ برنج، حلوایِ شیره  توت یا انگور، آبگوشت و نیمرو .....

سبزی سرسفره   مَلِر، پونهِ کنارِجوی ها و رودخانه  و ماست و شیره و سمنو مکمّل سفره های آنروزها بود.  

سفره هفت سین مثل امروز، درآنروزها متداول نبود.

صبح اول عیددرسالهای قبل برای همه بویژه برای بچّه ها و نوجوانان با شور و شعف زائد الوصفی همراه بود،

پوشیدن لباس نو درخانواده بخصوص جوانان و کودکان جلا و سرزندگی دیگری را به همرا داشت.

کم کم دید و بازدیدهایی که در تمام ده صورت می گرفت به صورت فامیلی  مرسوم گردید و جنبه ترتیبی  به خودش گرفت به طوریکه  صبحانه و نهاردرمنزل یک نفر

و شام درمنزل نفر بعدی صورت می گرفت  و کم کم پذیرایی از این غذاهای سنّتی فراتر رفت و به پُلُو و آبگوشت و غذاهای مفصّل ترمنجرشد. البته این روند حرکتی ناشی از رفاه نسبی مردم هم بودکه می توانستند درسفره شان غذا ی بهتری را سرو کنند.

عیدی بری

درعیدنوروز رسم براین بود که ازطرف خانواده پسر یک جفت کفش، جوراب، یک قواره پارچه و یا پول نقد و طلاجاتی به خانواده عروسشان عیدی می دادند .

سیزده بدر 

آخرین روزِ عید دیدنی و روزِ سرزدن به طبیعت بود. دراین روز دیگر از لَم دادن و زیر کرسی نشینی خبری نیست همه خانواده ها در باغاتِ ِخودسور و ساتی به پا می کردند. در این  طبیعت گردی، تغذیه اغلب با کوکوی سبزی و تخم مرغ در بیرون ازمنزل پذیرایی می شدند .

البته باور بعضی براین است که کلمه سیزده بد یمن  بوده و مردم برای سپری کردن این روز به بیرون ازخانه رفته و در صحرا آنرا سپری می کنند. بازیهای مطرح در این روز عبارت بودند:

1-  گوی ملّه، که درزمین تقریبأ هموار و قسمتی شیبداری برگزار می شد.

2-  دستمال بازی  درسطح همواری از زمین صورت می گیرد.

3-  اَستا زنجیر باف.

4-  بیرد او  بیرد.

5-  تاب و باد انداختن که توسّط خانم ها صورت می گرفت، به این ترتیب که ریسمان بلندی را درتنه ای از گرد و حلقه واردرست کرده و خانم ها به اصطلاح محّلی باد می خوردند .در هر رفت و آمد پاندولی، فردی با ترکه چوبی که  در دست داشت به پای طرفی که باد می خورد می زند تا باد را باسمِ نامزدش و یا شوهرش بخورد. 

هِی باد بنوم محمّد (نام نامزد یا شوهرش محمّد می باشد) شکَر به کُم محمّد .


خانه تکانی و گیلاو زدن در نوروز دیزباد

«دیزباد وطن ماست»- خانم هادر ماه نوروز (اسفندماه) این عملیّات را آغاز می کنند.

هادی میرشاهی با بیان این مطلب می افزاید: مخصو صأ درزمان قدیم که محل سکونت در یک اطاق خلاصه می شد و حتی کارهای آشپزیِ زمستان هم درهمان اطاق انجام می گرفت .در این شرایط دوده های زیادی درسقف و دیوار اطاق مشاهده می شد. ابتدا اعضأ خانواده تمام وسائل را به بیرون ازخانه حمل می کردند.  سپس دیوارها و سقفِ خانه را با خاک مخصوص سفیدی که در کوه های دیزباد نیز موجود است، گیلاو می زدند.

 باین طریق خاک را با آب مخلوط و گِل رقیقی بدست  می آید سپس با جارو  و تکّهِ  پارچه ای که بسرچوبی بسته بودند در گِلِ رقیق فرو  برده وسپس  به درب و دیوار می کشیدند. 

این عمل در فواصل چند بار انجام  می شد تا سفیدی جای سیاهی ها را بگیرد و بدین ترتیب دیوار و سقف خانه سفید می شد. در بعضی خانه ها روی سفیدیِ دیوار، لاجورد به کار می بردند تا یک رنگِ روشنِ لاجوردی روی دیوار ها و سقف باقی بماند.

فرش ها و کلّیه اقلام در بیرون ازخانه شستشو می شد تا برای عید محل مسکونی آماده شود.  

عّلُفّه : درقدیم علف های کنار جویها که  نوعی چمن بود باخاک کنده درظرفی می کاشتند تا سبزی شب عید تأمین شود.

درسالهای اخیر  گندم، جو و یا عدس درسینی یا بشقابی پهن می کردند و روی آن را با پارجه خیس می پوشاندند تا سبز شود و زینت بخش سفره شب عید باشد.



سنت سمنو پزان دیزباد

«دیزباد وطن ماست»- ازسنّت های قدیمی نوروز بودکه بصورت گروهی وفامیلی صورت می گرفت. سمنو درقدیم یکی ازغذاهای کمکی ودر سالهای اخیر یکی از ارکان سفره هفت سین  می باشد.

برای تهیّه سمنومعمولأ بصورت دسته جمعی وفامیلی عمل می کنند. ابتدایک سرخیّر که روحیّه ایثارگری وگذشت داشته باشد، حدود بیست روز به عید، مقداری گندم خیس کرده و روی مُجمعه یاسینی های بزرگ پهن می کند  و روی آن پارچه خیسی کشیده تاسبز شود.

 پس از سبزشدن پارچه رابرداشته تابا آب دادنِ مختصر و آفتاب دادن روزانه  سبزینگی رشدکرده و به حدود 20-25 سانتی متر برسد.

درموعِد مقرّر، فامیل با ابزارکِار لازم دورهم جمع می شوند. عَلُفَه ها را شسته، رویِ تخته پهن کرده و با فرستادن صلوات آن را به چهار قسمت برش می دهند.  آن وقت هرکس حاجتی دارد مقداری ازآن را ریز و خرد می کند.

اقلام خرد شده را با سنگ  کوبیده  تا لِه شود. علوفه لِه شده را به ظرف بزرگتری منتقل و آبگیری کرده و تفالهِ آنرا را جدا می کنند.

باآبِ حاصله و آردگندم خمیر شُلی تهیّه می شود. این خمیر شُل را درظرفی ریخته و روی اجاق می گذارند و مرتبأ به هم می زنند تا وقتی پخته شود. دراین به هم زدن ها حبابهای روی سمنو می ترکد و با طراف پخش می شود که بسیار سوزاننده می باشد. پس ازپختن آن را با آتشِ کم، دّم کردتا سمنو آماده توزیع و مصرف شود. 



کلمه قبله و معانی متنوع آن در ادبیات دیزباد

«دیزباد وطن ماست»- هادی میرشاهی یکی از محققان دیزبادی است که در یادداشتی به کلمه قبله می پردازد و این کلمه را با قرائت های مختلف و معانی متفاوت آنها در ادبیات دیزبادی بررسی می کند.

کلمات رایج بسیار پربار و معانی عمیقی را در پی دارد. مثلاً قبله از نظر گویش مردم شهری، خانه خدا را تداعی می کند ولی از نظر فرهنگ دیزباد دارای چهار معنی مختلف و اساسی است.

1ـ قُبلَه Ghoblah به معنی تاول ایجاد شده روی بدن را گویند.

2ـ قُبَلَه Ghobala به معنی مسوده یا عقدنامه زن را گویند(مهریه)

3ـ قُبِلَه Ghobela ایل و طایفه را گویند.

4ـ قِبلَه Ghebla به معنی خانه خدا میباشد.

لغات بصورت فوتوتیک در لغت نامه مشروحاً می آیدو معنی آن نیز در آن خواهد آمد. لغت نامه مجموعه ای است که یک فرهنگ جداگانه نظیر فرهنگ معین و دهخدا را می طلبد. بررسی افسانه ها، ترانه ها ، گویش ها ، آداب و سنن و ... که سینه به سینه نقل شده می تواند آینه تمام نمایی از زندگی  مرزو بوم دیزباد باشد.



اسامی تاریخی دیزباد و جه تسمیه آنها

«دیزباد وطن ماست»- هادی میرشاهی در مختصری از تاریخ دیزباد می نویسد: درتاریخ فیروزه نوشته فریدون گرایلی ص281 آمده است: راه شاه عباسی (بخاطر رباط هایی که از عهد شاه عباس در مسیر راه بجای مانده است.)  راهی بوده است که از طریق نیشابور، قدمگاه، باغشن بطرف رودخانه دیزباد بالا، رباط فخرداود یا فخرالدوله و از آنجا بسوی شهر مشهد ادامه داشته است به گفته سالمندانِ نیشابور و مطلع الشمس این راه در زمان ناصرالدین شاه اعتبار خاصی داشته است. 

-فریدون گرایلی 3در ص 551 و 552 تاریخ خود اضافه می نماید:  سلسله جبالِ بینالود جلگه نیشابور و مشهد را از یکدیگر جدا می کند. زیباترین محل گردشگری نیشابور و آبادترین محل در شرقی ترین بخشِ نیشابور دیزباد علیاست که میان درّه ای قرار گرفته و نزهت و طراوت چشمگیری دارد. رودخانه آن بطرف جنوب در حرکت است و اراضی دیزباد سفلی را مشروب می کند.( ص 552)

  -در مقدمه دیوان خاکی بقلم ایوانف مستشرق والا مقام روسی نام دزباد آمده که به تدریج به نام فعلی به «دیزباد»‌ تغییر یافته است. از حدود سه قرن و نیم قبل کتابت در دیزباد مطرح بوده به طوریکه دیوان خاکی در 1050 هجری قمری برابر با 1008 خورشیدی توّسط امامقلی دزبادی بزیور طبع آراسته شده است.

دیزباد یا دزباد که متون عربی گاه آنرا به قصرالریح ترجمه کرده‌اند، دهی است در بخش قدمگاه نیشابور.

- در کتاب احمدابن یعقوب: البلدان / ترجمه محمّد ابراهیم آیتی، کتاب- تهران ، 1347شمسی ص54 دیزباد را قصرالریح نام برده است. قصرالریح بمعنی کاخ عطرآگین صرفاً باد و نسیم خوش گرفته اند. 

-درتاریخ نیشابور/ سیِدعلی مؤیّدثابتی، کتاب- تهران: انجمن ملّی ،1355، ص133 و47 می نویسد: درکتاب "انس المهج و حدائق الفرج آمده: دیزباد یکی از قرأ نیشابوراست که   قصرالریح نوشته اند.

-مقدّسی دراحسن التقاسیم ، ص29 دیزباد را قصرالریح (کاخ عطراگین) نام برده که باد و نسیم خوش در آن می وزد.

- عبدالفاخرصاحب سیاق التواریخ می نویسد: حسام منیعی بانیِ ِ مدرسهِ منیعیِ نیشابوردر سرِآبِ رودخانهِ دیزباد رباطی ساخت که آنرا رباطِ بدیعی گویند (تاریخ نیشابور/ سیدعلی مؤیّدثابتی، کتاب-تهران : انتشارات آثار ملّی، 1355 ، ص60 ) 

-در کتاب حدود العالم من المشرق الی المغرب اشاره ای به قصرالریح نموده که منظور دیزباد می باشد. ص3

خلاصه اینکه قدمت دیزباد در کتاب المنجد چاپ بیروت ص 286 و اقرب الموارد ج 1 ص 249 و فرهنگ خلیلی ص 281 ، مقدسی احسن التقاسیم بزبان عربی، هفته نامه نیشابور دوشنبه بیستم آبانماه 1372 و فرهنگ عمید/ دایرةالمعارف چاپ تهران ، 1337 ص 654  ثبت شده است.

از نظر تاریخی و اسناد بدست آمده قدمت دیزباد حداقل دوره صفوی و کتابت در (1050 هجری قمری) معتبرتر به نظر می رسد زیرا امامقلی خاکی صاحب دیوان از شاه عباس صفوی در سنه 978 هجری قمری سخن به میان می آورد. در قصیده یا غزل 65 و 66 دیوان که توسط ایوانف گلچین آن در بمبئی بچاپ رسیده است: 

                   شاه عادل بود چو ظلّ الله        کن دعای شه ِ زمان ، عباس

گروهی معتقد هستندگویش و فرهنگ فارسی دیزباد که از زبان"دَری"  مایه می گیرد  بسیار کامل است به طوریکه به هیچ لغت و واژه غیر دیزبادی نیاز ندارد تا برای تکمیل جمله عاریت گرفته شود، ضرب المثل های رایج قدیمی که از شهر به دیزباد وارد نشده بلکه از  قدیم  وجودداشته است.

در ویدئوی زیر یکی از سنت های دیزباد را با نام رباعی خوانی که در مراسم مختلف دیده می شود ملاحظه می کنید.